Web Analytics Made Easy - Statcounter

منبع: واشنگتن‌پست   
نویسنده: فورتسا لطیفی  
تاریخ انتشار: 6 سپتامبر 2023    
مترجم: لیلا احمدی 
➖➖➖➖➖➖➖➖ 
دربارۀ نویسنده: فورتسا لطیفی خبرنگار واشنگتن‌پست و روزنامه‌نگار آزادِ مستقر در لس‌آنجلس است که در مقالاتش بر تحولات اجتماعی، بیماری‌های مزمن و سلامت روان متمرکز است.
➖➖➖➖➖➖➖➖ 


  عصر ایران- شریا نالاموتو 13سال داشت که برای مقابله با تنهاییِ ماه‌های اولِ کرونا سر از یوتیوب درآورد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ولاگرها در این فضا موج می‌زدند و به‌ویژه ولاگرهای خانوادگی پیوسته مطالبی دربارۀ فرزندان‌شان منتشر می‌کردند. 

   بین بلاگر و ولاگر تفاوت وجود دارد. بلاگرها محتوای متنی و عکس تولید می‌کنند. کسی که همین کار را با ویدیو انجام می‌دهد ولاگر (ویدیو بلاگر) است. ولاگرها معمولاً فالوئر بالایی دارند و تأثیر زیادی بر زندگی عموم مخاطبان می‌گذارند. آن‌ها به صورت تخصصی و با بهره‌گیری از جذابیتِ ویدیوهای ساده و روان، موضوعات روزمره را انعکاس می‌دهند.]

 الگوریتم موجود بر یوتیوب، شریا را به مشاهدۀ کلیپ‌های بیشتر سوق داد. حیرت‌انگیز بود. این فیلم‌ها یکی پس‌ از دیگری شیوه‌های بهره‌برداری از کودکان ولاگر را به نمایش می‌گذاشتند.
 
یکی از این کلیپ‌ها با نمایش کودکی گریان شروع می‌شود که کنار مادرش نشسته است. مادر یک‌سره دربارۀ حیوان خانگی‌اش حرف می‌زند و کودک را به گریستن ترغیب می‌کند. جایی به فرزندش می‌گوید: "حالا جوری رفتار کن که انگار داری گریه می‌کنی". کودک واقعا به گریه می‌افتد. به وضوح پریشان است و با صورتی معذب به مادرش نگاه می‌کند. 

جای دیگر پدری را در جمع فرزندانش می‌بینیم که گویا قرار است تفریح کند. مردکِ خُل‌وضع یکی از پسرها را وامی‌دارد به شوخی کشیده‌ای به صورت دخترش بزند و با تغییر حالتِ چهره دخترک همه با هم می‌خندند. (این پدر بعدها حضانت فرزندانش را از دست داد.
 
نالاموتو نتوانست آنچه را که می‌بیند، فراموش کند و در ۱۶سالگی طرحی برای حفاظت از کودکانِ اینفلوئنسر در قالب پروژۀ تحقیقی دبیرستان تنظیم کرد. پایان ترم از راه رسید و خوشبختانه معلم از او خواست با قانون‌گذار تماس بگیرد. 

نالاموتو می‌گوید: "هرگز فکر نمی‌کردم به این طرح واکنش نشان بدهند. سراسیمه تصمیم گرفتم کاری کنم و صبر کردم که ببینم چه اتفاقی می‌افتد." 
 
سرانجام  یکی واکنش نشان داد. این شخص دیو کوهلر، سناتور ایالت ایلینوی (از ایالت‌های غرب میانۀ آمریکا) بود که به تشریح و تصویب این لایحه پرداخت. 

   ایلینوی ماه گذشته تاریخ‌ساز و اولین ایالتی شد که قانونی برای محافظت از درآمدِ فرزندان اینفلوئنسر تصویب کرد. بر اساس این طرح از والدین خواسته شده تا درصدی از درآمد ناخالصشان را به اتحادیۀ مربوطه بپردازند. 

  این اولین بار است که قانونی در حمایت از کودکانِ ولاگر - که به درآمدزایی از طریق محتوای آنلاین مانند فیلم‌های یوتیوب یا پست‌های اینستاگرام اشتغال دارند- ، تصویب می‌شود. 

پیش از تصویب این قانون - و کماکان در ۴۹ ایالت دیگر - کودکان حقی نسبت به سهیم‌شدن از عواید مالیِ ناشی از حضورشان در شبکه‌های اجتماعی نداشتند. 
 
کوهلر در مصاحبه‌ای گفته است كه پیش از خواندن نامۀ نالاموتو چیزی دربارۀ مسائل مربوط به حریم خصوصی این قبیل کودکان - كه زندگیشان وقف درآمدزاییِ آنلاین می‌شود - در ذهن نداشت، اما بلافاصله پس از دریافت این گزارشِ تکان‌دهنده، تحقیقات را شروع کرد و مصمم شده تا قانون حمایتی تنظیم شود. 
 
  این لایحه به اتفاق آراء از طریق سنای ایالت ایلینوی تصویب و در یازدهم اوت به قانون تبدیل شد. این قانون به اینفلوئنسرهای کودکِ زیر ۱۶سال در ایالت ایلینوی حق دریافت درصدی از درآمد اینفلوئنسری می‌دهد.

  دریافتیِ کودک به تعداد دفعات ظاهر شدن در وبلاگ‌های ویدیویی یا محتوای آنلاینی بستگی دارد که دست‌کم ۱۰سنت در هر بازدید تولید می‌کند. بر اساس قانون، والدین یا سرپرستان باید این پول را زیر نظر اتحادیه در حساب بانکی کودک بگذارند که بعد از هجده سالگی بتواند به آن دسترسی داشته باشد. 
 
نحوۀ اجرای این قانون هنوز روشن نیست. آن‌چه مشخص است، راهکاری قانونی برای فرزندان اینفلوئنسرها فراهم شده تا درصدی از سودِ حاصل از تلاش‌های خود را به دست آورند. 

  سارا پترسن، نویسنده کتاب "مام‌فلوئنسد" در این‌باره می‌گوید:  سود حاصل از این کار شگفت‌انگیز است: مام‌فلوئنسینگ یا مادراینفلوئنسرگری گوشه‌ای میلیارد دلاری از صنعت اینفلوئنسرها است. 

   به گفتۀ پترسن "شما تقریباً هر چیزی را زیر نور خورشید با گره‌ زدن به مقولۀ مادرانگی یا فرزندپروری می‌توانید بفروشید." و "اگر بتوانید روایت کاملی در باب توانایی فردی برای تشکیل خانواده‌ای شاد و سالم تعریف کنید، می توانید به نحو مؤثرتری برای محصولاتتان بازاریابی کنید."

      به سبب این قانون والدین اینفلولنسر با مقولۀ جدیدی آشنا می‌شوند که عبارت است از حفظ حریم خصوصی فرزندان. 

  با نگاهی اجمالی به تبلیغات اینفلوئنسرهایی که فرزندانشان را به نمایش می‌‌گذارند، درمی‌یابیم که انبوهی از محصولات متنوع به‌ویژه کالاهای مراقبتی، زیبایی، پوشاک، الکترونیک و ...  از طریق نمایش فرزندان تبلیغ و بازاریابی می‌شود. 

  اگر سایر ایالت‌ها نیز شیوۀ ایلینوی را در پیش بگیرند و قوانین مشابهی تصویب کنند، می‌توانیم نحوۀ ایجاد محتوا را تغییر دهیم. به گفته پترسن دست‌کم والدین وادار خواهند شد جور دیگری به عواقب مشارکت فرزندان در محتوای رسانه‌های اجتماعی بنگرند. 
 
  اینفلوئنسرهای خانوادگی و والدین اخیراً تحت نظارت دقیق‌تری قرار گرفته‌اند، زیرا واکنش‌های منفیِ فزاینده‌ای علیه آن دسته ولاگرها که نقاط عطف، نومیدی، حسرت، آرزو و زندگی درونیِ فرزندانشان را برای میلیون‌ها نفر پخش می‌کنند به راه افتاده است. 

  نالاموتو می‌گوید: «این موضوع جهان‌بینی شما را به هم می‌زند و دائماً برای میلیون‌ها نفر پخش می‌‌شود. لحظات خاصی به‌مثابۀ کاتالیزور در ذهن نقش می‌بندد. مدام کودکی را به خاطر می‌آوری که والدینش هق‌هق‌های او را به شوخی گرفته‌اند و او را در اوج حماقت و بی‌مسئولیتی نمایش می‌دهند. 
 
  همین اواخر پسر ۱۲سالۀ یکی از همین ولاگرها در خانۀ همسایه‌ با آثارسوءتغذیه و زخم‌های باز نمایان شد. کار به شکایت و بازداشت رسید و پس ‌از آن واکنش‌ها علیه والدین اینفلوئنسر لایه‌های جدیدی یافت. 

  روبی فرانکه مادر شش فرزند از ایالت یوتا در یوتیوب (که اکنون حذف شده) کانال محبوبی به نام ۸مسافر با بیش از ۲میلیون فالوئر داشت. برنامۀ او زمانی بحث برانگیز شد که بینندگان شروع به انجام چالش فرانک با عنوان "تاکتیک‌های دشوار والدین" کردند.این چالش سرشار از لودگی و خشونت بود. 
 
  علی‌رغم نگرانی‌های اخلاقی و طرح پرسش‌های جدی در باب حفظ حریم خصوصیِ کانال‌های خانوادگی، تعداد ولاگرهای والد اینفلوئنسر رو به افزایش است. این درحالی است که قوانینی برای محافظت از فرزندان وجود ندارد. قانون ایلینویی نقطۀ عطفی در این بحران مراقبتی است، اما فقط به موضوع درآمدزایی می‌پردازد.  
 
  مسئلۀ "حریم خصوصی" و "از قلم انداختن" یا آن‌چه در اروپا به عنوان «حق فراموش شدن» شناخته می‌شود، به طور قابل توجهی در این مقوله غایب است. پیش نویس اولیه شامل مقرراتی از این دست بود ولی هنوز نشانی از آن دیده نمی‌شود. 

  کوهلر می‌گوید: «ما هنوز با این معضل مواجهیم که کودک در بزرگسالی نمی‌تواند ویدیوها یا محتوای ناخواستۀ دوران کودکی‌اش را حذف ‌کند و ممکن است نتواند با تبعات شخصیتِ از پیش تعریف‌شده‌اش مواجه گردد. این مسئله مربوط به حفظ حریم خصوصی و صیانت از حقوق فردی است. از نظر تکنیکی هم حذف محتوای اینترنتی دشوار است و هنوز راهکاری برای آن یافت نشده است.» 
 
  بیست و ششم ژانویۀ امسال قانونی در ایالت واشنگتن‌دی‌سی وضع شد که نه فقط به درآمدهای والدین اینفلوئنسر می‌پرداخت، بلکه به کودکان راهکاری قانونی ارائه می‌کرد تا بتوانند   محتوای شخصی‌شان را از هر پلتفرم اینترنتی حذف کنند. 

  درصورت تصویب، طرح و وضعِ این قانون رخداد مهمی است چراکه برای اولین بار قانونی روی کار خواهد آمد که به نگرانی‌های مربوط به حریم خصوصی کودکانِ اینفلوئنسر می‌پردازد. متاسفانه بررسی این لایحه از هفدهم فوریه در سنای ایالت متوقف شده است. 
 
  تلاش‌های فعالان حقوق کودک و حتی جوانانِ اینفلوئنسر در حمایت از حریم خصوصی کودکان رو به افزایش است. افرادی مثل کریس مک کارتیِ ۱۹ ساله (مؤسس وب‌سایت Quit Clicking Kids) و کام بارتِ ۲۴ ساله (مدافع لایحۀ حمایتی) تجربۀ خود را به عنوان فرزند ولاگر به اشتراک گذاشته‌اند و از تجربۀ تلخِ استثمار، طمع تجاری و خشونت مادرانشان پرده برداشته‌اند. این فعالان در تلاشند تا ایالت‌های بیشتری را به تصویب قوانین حمایتی و توجه به حقوق کودکان سوق دهند.

  بازار پرزرق و برق ولاگرها روزبروز وسیع‌تر می‌شود و جدال فعالان حقوقی سمت و سوی تازه‌ای به کیفیت حضور کودکان و حیات اجتماعی می‌بخشد.

کانال عصر ایران در تلگرام

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: بلاگر اینفلوئنسر ها حریم خصوصی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۵۸۹۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ کودک آزاری مدرن: تلقین حس ناکافی بودن!

 عصر ایران؛ امید خزانی*- سندروم استکهلم پدیده‌ای روانی است که قربانی با آزارگر خود و یا گروگان با گروگان‌گیر حس هم‌دلی و حتی وفاداری دارد! اما ارتباط این موضوع با مدارس ابتدایی و کودکان معصوم چیست‌؟ 

  ما - والدین که فرزندان‌مان را مال خود و نه از خود می‌دانیم - با این فرشتگان معصوم کاری می‌کنیم که بی‌شباهت نیست به پدیده سندروم استکهلم و هم‌دلی با گروگان‌گیران که برخی از مدارس ابتدایی‌اند.  

   این تمثیل از آن روست که والدین با دستان خود فرزندان خود را به مدارسی می‌سپارند که با جان و جسم کودکان‌شان چون یک‌ گروگان رفتار کنند و حتی در این روند نهایت هم‌کاری را  نشان می‌دهند و حتی خواستار فشاری بیشتر(‌شما بخوانید آزاری بیشتر) از جانب مدرسه متبوع می‌شوند. 

  در مطلبی که چند سال قبل با عنوان " آموزش فرزند یا فرزند‌کُشی " در اینجا ( لینک) منتشر شد، مقایسه‌ای تطبیقی با کشورهای دنیا در روند آموزش ابتدایی آورذه شد که نشان می داد ساعات آموزش ابتدایی در ایران از متوسط آموزش دنیا ۳۰۰ تا ۴۰۰ ساعت بیشتر است و این با همکاری والدین صورت می‌پذیرد که به نظر نویسنده فاجعه‌بار است چون در گذر زمان موجب فرسودگی کودکان در بستر آموزش می‌شود. اخیرا کودکی ۹ ساله از نزدیکان را دیدم که در اثر فشار بیش از حد درسی والدین تحصیل‌کرده‌اش و الزام آنها برای آمادگی آزمون دچار اسپاسم عضلانی شده و در واقع کودکی‌اش به تاراج رفته بود!  از این رو 7 نکته را در زیر یادآور می‌شوم:

۱. اگر پدران سنت‌زده ما خطاب به معلمان می‌گفتند " گوشت فرزندم مال تو استخوان‌اش مال من! " ؛ این روز‌ها خیلی از والدین مجوز شدیدتر  برخوردها را به مدارس فرزندان‌شان می دهند اما نه در قالب تنبیه بدنی بلکه بسی فراتر؛ تلقین دایمی حس ناکافی بودن! دقت بفرمایید برای یک کودک ۷ تا ۱۰ ساله!

۲. بارها شاهد بوده ام که والدین از مدارس متبوع شان خواسته اند که فرزند ۹ ساله آنها را برای آزمون آماده کنند . آزمونهای بی پایانی چون مدارس تیزهوشان ؛ آزمون مدارس خاص( شما بخوانید مراکز گروگانگیری ویژه)  و غیره.

اهداف دوره ی آموزشی ابتدایی کم و بیش در اکثر کشورهای پیشرفته و حتی با تعریف یونسکو بر ۳ مبنای زیر استوار است : یادگیری مبانی سواد و اعداد؛ یادگیری مهارت های اجتماعی و ایجاد شوق و علاقه برای یادگیری !! در کجای این هدف گذاری جهانی آماده سازی برای آزمون های خاص گنجانده شده است که شمای والدین روان کودک ۹ ساله تان را آزار می دهید و حتی بابت آن هزینه می پردازید؟ این اتحاد والدین و مدارس علیه یه کودک ۸-۹ ساله چه منطق و مبنایی جز کودک آزاری می تواند داشته باشد. البته همه کودکان در اثر فشارهای اینچنینی دچار اسپاسم عضلانی نمی شوند اما آثار ماندگار مخرب روحی بر وجودشان می نشیند!  از دوره ابتدایی همان را انتظار باید داشت که عقلای جهان بر آن اجماع کرده اند!  


۳. هر نوع آموزش با عنصر انضباط ( دیسیپلین) گره خورده است. گزاره های آموزش در فضای شاد و غیره لزوما در مقام عمل جوابگو نیستند. آموزش برای کودک دوره ابتدایی با محدودیت انضباط پذیری و زمان حداقلی سرو کار دارد. ظرفیت انضباط پذیری یک کودک دوره ابتدایی بسیار محدود و شکننده است. این محدودیت ها قابلیت توسعه‌ دارند اما قطعا در افق ۱۲ ساله باعث فرسایش آموزشی خواهند شد!

۴. بقول فرنگی ها " شیطان در جزییات است " بسیاری از آزمون های متداول آموزشی از جمله achievement test , proficiency test و competency test و Aptitude test که نسخه بومی شده آنها در مدارس ما نیز استفاده می شود با ده ها متغیر و پارامترهای اجرایی و نیروهای مجرب آموزش دیده قابلیت اجرا و نتیجه درست دارند! با زیرساخت های موجود سخت افزاری و نیروی انسانی اشغال در اکثر مدارس ابتدایی نتایج درستی برای این آزمون ها متصور نیست! 

۵. آموزش و در کل علوم انسانی بسیار ظریف و شکننده است و از قوانین پوزیتیویستی تبعیت نمی کنند. به این معنا که از درستی گزاره الف و گزاره ب لزوما درستی گزاره ج حاصل نمی شود. اگر موفقیت فرمول واحدی داشته باشد که ندارد آن فرمول در مورد فرزند شما با متغیرهای زیادی سروکار خواهد داشت و لزوما نتیجه نخواهد داد. آنچه که برای موفقیت در اکثر مدارس پایه و ابتدای ما ریل گذاری شده با نوعی آزار و خشونت پنهان گره خورده است و ره به ترکستان می برد ! جاده با کیفیت ؛ خودرو استاندارد ؛ راننده مجرب و ساعت رانندگی استاندارد سفر ایمن را به دنبال دارد ! 

۶. بارها شنیده ایم که برای ساختن یک کشور از مدارس ابتدایی شروع کنید و نیک می دانیم که کشورهای توسعه یافته ۱۰ درصد تولید ناخاص داخلی را صرف آموزش بویژه آموزش پایه می کنند و آموزش پایه درست از وظایف ذاتی دولت هاست ! بله همه اینها درست است اما عجالتا در فقدان این درایت ها از تبدیل فرزندتان به ربات آزمون دهنده بپرهیزید!

  ۷. به پشتوانه دو دهه تجربه در آموزش عرض می کنم اکثر برنامه هایی که در قالب فوق برنامه در مدارس غیردولتی ارایه می شود فاقد عمق لازم است و غالبا سطحی است. برای مثال ۳ سال زبان فوق برنامه مدارس تقریبا معادل ۸ ماه آموزش در موسسات معتبر زبان است! 

   پی نوشت: هر نوع آموزش در هر سطحی که در دوره کودکی ( زیر ۱۲ سال) متصور است قابلیت جبران در دوره نوجوانی را داراست اما و هزار اما که کودکی از دست رفته هرگز جبران پذیر نیست چه برسد به آزار و آسیب های روحی که عمری ممکن است گریبانگیر کودک شما باشد.
---------------------
*دکتریِ آموزش

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: پدیده Disinfomedia؛ تهدیدی در خلأ آموزش سواد رسانه‌ای آموزش فرزند یا فرزند‌کُشی؟!

دیگر خبرها

  • چرا کودکان فرانسوی به خوش رفتار و مؤدب بودن مشهورند؟
  • راهکارهای جایگزین تنبیه بدنی در کودکان
  • والدین صبور در برخورد با کودک 4 تا 6 ساله موفقتر هستند
  • سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ کودک آزاری مدرن: تلقین حس ناکافی بودن!
  • درخواست مکرون برای افزایش نظارت بر کودکان در شبکه‌های اجتماعی
  • مکرون خواستار نظارت والدین بر کودکان در شبکه‌های اجتماعی شد
  • تکرار حمایت‌های دولت از گشت ارشاد / تا تصویب نهایی لایحه عفاف و حجاب، پلیس به وظایف خود عمل خواهد کرد
  • تکرار حمایت های دولت از گشت ارشاد /تا تصویب نهایی لایحه عفاف و حجاب، پلیس به وظایف خود عمل خواهد کرد
  • همدلی با کودکان، مهارتی که خانواده‌ها با آن غریبه‌اند
  • با «کودک استرسی» چگونه برخورد کنیم؟